خواب خوش سهم تو,اما سهم من
تاسحر شب پرسه وسیگار که...
میکشی دردفتر نقاشی و...
من ولی درکوچه بر دیوار که...
تیروقلب مضحکی رامی کشی
غالباسرگرمی ات نقاشی است
زندگانی میکنم من عشق را
بادلی سرگشته ازآزار که...
بارها با بی محلی ردشدی
بی خیال آنکه عهدی داشتیم
گفته بودم دوستت دارم, ولی
دوست تر داری کنم تکرار که...
عشق,بازی بود پیش چشم تو
تابه هرقیمت ببینی برد را
بازی ات را واقعی پنداشتم
دست ازاین بازی دگر بردار که...
روزگارم را به آتش میکشد
رفتنت از پیش چشمان دلم
رفتی اما درخیالم هستی و...
باتو می رقصم دراین اشعار که...
#مهدی.زکی زاده
ادامه داره هنوز این ترانه زیراعشق
هنوز دردل وجانم به شعله مشغول است
کلمات کلیدی: